كريمى - سيّد جعفر تاریخ ثبت : 2012/02/18
طبقه بندي : ,87,
عنوان : كريمى - سيّد جعفر
آدرس فایل PDF : <#f:86/>
مولف : <#f:89/>
نوبت چاپ : <#f:90/>
متن :

|461|

كريمى - سيّد جعفر

نام: سيّد جعفر

شهرت: كريمى

نام پدر: سيّد رضا

زادگاه: بابل

سال تولد: 1309 شمسى

مسئوليّت: نمايندگى مجلس خبرگان قانون‏اساسى از استان مازندران،
عضويّت در شوراى‏عالى اقتصاد هيئت دولت مهندس مير حسين موسوى
براى نظارت فقهى بر لوايح قانونى، عضويّت در دادگاه عالى انقلاب، رياست
دادگاه عالى انتظامى قضات با حكم حضرت امام(ره)، نمايندگى مجلس خبرگان
رهبرى در دوره اوّل و سوم از استان مازندران و... .


|463|

كريمى - سيّد جعفر




تولد و دوران كودكى

اين‏جانب سيّد جعفر كريمى فرزند سيّد رضا متولد برج حوت 1309 شمسى،
دوران كودكى‏ام را كه هم‏زمان با اوج ظلم و استبداد و خفقان حكومت رضاخانى
بود، در نهايت تلخى و ناكامى سپرى كردم. تا شهريور ماه 1320 به جز فراگيرى
قرائت قرآن كريم در مكتب‏خانه، از هرگونه تحصيلات ديگرى محروم ماندم.

از سال 1321شمسى به فراگيرى معلومات عمومى و مقدّمات نزد مرحوم
ثقةالاسلام سيّد محمود موحّدى در امير كلا اقدام نمودم و بخشى از كتاب
جامع‏المقدّمات را در محضر ايشان فرا گرفتم.

از مهرماه 1323 وارد حوزه علميّه وقت بابل شدم و تا مهرماه 1326 در محضر
مدرّسان محترم وقت آن حوزه، حجج اسلام مرحومان حاج سيّد حسن استاد زاده،
حاج شيخ على موحّد، حاج سيّد محمد محقّق، حاج شيخ محمد على طبرستانى و
آيةاللّه حاج شيخ ولى اللّه مدرّس به تحصيل ادبيّات عرب اشتغال داشتم.

در مهر ماه 1326 براى ادامه تحصيل علوم دينى به حوزه علميّه قم عزيمت
كردم و از آن تاريخ شكل‏گيرى زندگى در بخش‏هاى علمى، سياسى و اجتماعى
اين‏جانب به صورت جدّى و پى‏گير شروع شد كه اجمالى از آن در سه بخش به
شرح ذيل بيان مى‏شود:


1. بخش علمى و تحصيلات حوزوى

1-1. از مهرماه 1326 تا سال 1332 دروس سطوح تا سطح عالى را در محضر
آيات بزرگوار مرحومان صدوقى، حاج شيخ محمد فكور يزدى، طباطبائى و ديگر


|464|

اساتيد بنام وقت حوزه علميّه قم به پايان رساندم.

1-2. از سال 1332 و قسمتى از سال 1333 شمسى در بحث خارج فقه مرحوم
آيةاللّه العظمى حاج شيخ مهدى امامى اميرى و مدّتى هم در بحث خارج فقه
مرحوم آيةاللّه العظمى بروجردى(ره) شركت داشتم.

در دى ماه 1333 براى ادامه تحصيل، وارد حوزه علميّه نجف اشرف شدم و در
آن‏جا نزد اساتيد عظام به تحصيل استدلالى فقه و اصول به شرح ذيل مشغول شدم:

1-2-1. از دى ماه 1333 حدود هشت سال در بحث خارج فقه معاملات و
اصول مرحوم آيةاللّه العظمى آملى-طاب‏ثراه- شركت داشتم كه يافته‏هاى علمى
از بحث معظّمٌ‏له در اصول را در دو جلد و فقه را در پنج جلد به رشته تحرير - به
صورت منقّح براى چاپ - درآوردم كه يك جلد از فقه معاملات تحت عنوان
كشف‏الحقائق عن الفقه الجعفرى يك بار در سال 1341شمسى در نجف اشرف و
بار ديگر در ايران چاپ و منتشر شد. در چاپ و نشر بقيّه مجلّدات، انتظار توفيق از
خداوند را دارم.

1-2-2. از دى ماه 1333 تا آبان ماه 1357 در بحث خارج اصول و فقه مرحوم
آيةاللّه العظمى خوئى(ره) شركت داشتم كه با حضور دو دوره در بحث خارج اصول
معظّمٌ‏له، تمام دوره اصول استدلالى را با تعليقاتى از خودم در چهار جلد - به
صورت منقّح براى چاپ - به رشته تحرير درآوردم.

1-2-3. هم‏چنين از دى ماه 1333 تا سال 1345 شمسى در بحث خارج فقه
طهارت، صلات و حجّ مرحوم آيةاللّه العظمى شاهرودى-طاب‏ثراه- شركت
مستمر داشتم.

1-2-4. در ميان سال‏هاى ياد شده مدّت چهارماه در بحث خارج فقه عبادات
مرحوم آيةاللّه العظمى اصطهباناتى و مدّت شش ماه در بحث خارج اصول مرحوم
آيةاللّه العظمى يزدى شركت كردم.


|465|

1-2-5. از مهر ماه 1340 تا سال 1343شمسى در بحث خارج فقه طهارتِ
مرحوم آيةاللّه حلّى شركت داشتم، كه نتيجه بحث را در يك جلد نگاشتم.

1-2-6. از آبان ماه 1341 تا سال 1344شمسى در بحث خارج فقه معاملات،
كتب قرض، دين، ضمان و مضاربه مرحوم آيةاللّه العظمى حكيم(ره) شركت داشتم،
كه نتيجه همه مباحث را با تعليقاتى از خودم در دو جلد به رشته تحرير - به صورت
منقّح براى چاپ - درآوردم.

1-2-7. از سال 1344شمسى تا تير ماه 1357 در بحث خارج فقه معاملات و
بحث خلل صلات استاد اعظم آيةاللّه العظمى امام خمينى(ره) حضور مستمر و
فعّال داشتم كه تدريس معظّمٌ‏له در حوزه علميّه نجف اشرف مُتَعِقّب شد به
محاصره بيت ايشان از سوى رژيم بعث عفلقى در تاريخ 2/7/1357 و اجبار
معظّمٌ‏له به خروج از عراق كه در سحرگاه روز 11/7/1357 به قصد عزيمت به
كويت از نجف اشرف خارج شد و بنده به اتّفاق چند نفر ايشان را تا مرز صفوان
بدرقه كرديم كه با ممانعت دولت وقت كويت با همكارى دولت ستم‏شاهى ايران از
ورود به كويت ممنوع شد و به كاظمين مراجعت فرمود و در تاريخ 13/7/1357 از
بغداد به پاريس مهاجرت كرد و سرانجام در بهمن ماه 1357 با توفيقات خداوندى
و ايثارگرى ملت قهرمان و غيور و ظلم ستيز ايران عزيز، پيروزمندانه به وطن
بازگشت و با همّت والاى مردم انقلابى و ايثارگر ايران اسلامى، حكومت پرافتخار و
شكوهمند جمهورى اسلامى ايران را بنيان نهاد. جزاه اللّه عن الإسلام و أهله خيراً.

1-3. دروس منطق، ادبيّات عرب، فقه و اصول تا سطوح عالى را چندين دوره
در حوزه‏هاى علميّه نجف اشرف و قم، تدريس نمودم.

1-4. تدريس در مدرسه عالى قضايى و تربيتى قم در سال تحصيلى 1359 -
1360 شمسى.

1-5. تدريس‏در مدرسه عالى شهيد مطهّرى و مدرسه علوم قضايى‏تهران(دانشكده


|466|

علوم قضائى) در سال 1369 - 1371شمسى.

1-6. تدريس خارج فقه قضا از سال 1370 - 1373شمسى در حوزه علميّه قم.

1-7. تدريس خاج فقه عبادات (كتاب الصوم) كه بحمد اللّه تعالى ادامه دارد.


2. بخش خدمات فقهى و فرهنگى

2-1. با ورود امام عزيز به نجف اشرف و ملاحظه نابه‏سامانى حوزه علميّه نجف
به اين‏جانب در معيّت دو نفر ديگر از فضلاى حوزه در سال 1345شمسى تكليف
فرمود تا با مذاكره با بيت مرحوم آيةاللّه العظمى خوئى هيئت مشتركى براى تنظيم
برنامه و امتحانات حوزه تشكيل دهيم كه با كارشكنى نمايندگان مرحوم
آيةاللّه‏العظمى خوئى در اين باره روبه‏رو شديم.

2-2. سرانجام در سال 1345شمسى معظّمٌ‏له تصميم گرفت به تنهايى در اين
امر مهمِّ سرنوشت‏ساز اقدام نمايد. از اين‏رو، مسئوليّت برگزارى امتحانات طلّاب
محترم حوزه علميّه نجف اشرف و ناظر و مراقب بودن بر دفاتر شهريّه را به بنده
واگذار كرد.

2-3. در سال 1348شمسى در برابر حزب بعث عفلقى عراق كه بناى انحلال
حوزه علميّه نجف اشرف را داشت امام عزيز تصميم گرفت با ازدياد شهريّه طلّاب
حوزه، آنان‏را تشويق به مقاومت و پايدارى نمايد، لكن به ملاحظه وجود افراد
مشكوك و ناصالح در ميان طلّاب محترم، تكليف پاك‏سازى حوزه از عناصر ناصالح
را به اين‏جانب محوّل فرمود كه دراين باره با يارى ايزد منّان و حمايت بى‏دريغ امام
عزيز - بحمد اللّه - توانستم دست افراد فاسد و بعضاً وابسته به حزب بعث و أمن
عراق را از چپاول بيت المال و اموال امام زمان(ع) كوتاه كنم كه در اين راه بر اثر
سعايت مفسدان با سازمان امنيّت عراق درگير شدم و براى پاسخ‏گويى به اداره أمن
نجف احضار شدم، ولى به يارى خداى منّان توانستم بدون كوچك‏ترين تنازل و


|467|

گذشت و با قاطعيّت تمام دستورات امام عزيز را در پاك‏سازى حوزه امتثال نمايم.

2-4. در سال 1345شمسى تحقيق و بازنگرى و تصحيح رساله عمليّه عربى
زبدة الاحكام و رساله فارسى توضيح المسائل براى چاپ از سوى امام بزرگوار به
اين‏جانب محوّل شد.

2-5. از سال 1346شمسى بازنگرى، تحقيق و تصحيح كتاب البيع امام عزيز
براى چاپ به اين‏جانب تحت نظارت و اشراف معظّمٌ‏له واگذار شد كه اين امر مهم را
با همكارى آيةاللّه سيّد عبّاس خاتم يزدى زير نظر امام بزرگوار به شايستگى انجام
دادم و اين كتاب با تصحيح كامل و با بهترين اسلوب در پنج جلد در نجف اشرف
چاپ و منتشر شد.

هم‏چنين كتاب خلل صلات معظّمٌ‏له را به امر ايشان تحقيق و تصحيح نمودم كه
بعدها در ايران چاپ و منتشر شد.

2-6. از سال 1347شمسى تا پايان مدّت حضور امام عزيز در نجف اشرف به
پاسخ‏گويى و نوشتن پاسخ استفتاءات واصله تحت تعليمات و نظارت مستقيم
معظّمٌ‏له اشتغال داشتم كه اين شغل پس از مراجعت به ايران در سال 1358شمسى
نيز در دفتر استفتاى معظّمٌ‏له در قم تا آخرين روز حيات پر يُمن و بركت امام راحل(ره)
ادامه يافت. در اين رابطه در كثيرى از مسائل براى استعلام نظر مبارك امام به محضر
شريف ايشان در تهران مشرّف مى‏شدم و رابط بين دفتر استفتاى قم و معظّمٌ‏له بودم.

2-7. پس از انتخاب آيةاللّه العظمى خامنه‏اى-مدّظلّه- در چهاردهم خرداد
1368 به رهبرى نظام مقدّس جمهورى اسلامى ايران، از مرداد همان سال از سوى
معظّمٌ‏له عهده‏دار جواب استفتاءات واصله به محضر مبارك ايشان شدم، كه
پاسخ‏ها بيش‏تر با بحث و مذاكره با معظّمٌ‏له تنظيم مى‏شد و اين مسئوليّت تحت
نظارت و اشراف معظّمٌ‏له كما كان ادامه دارد.

2-8. از مهر ماه 1368 تاكنون در شوراى افتاى بيت رهبرى كه غالباً هفته‏اى


|468|

يك‏جلسه با حضور معظّمٌ‏له تشكيل مى‏شود، شركت مى‏كنم، و مسائل مستحدثه
از ديدگاه فقهى - به صورت استدلالى - در اين جلسات مورد بحث قرار مى‏گيرد.

2-9. تنظيم پاسخ استفتاءات به صورت كتاب حسب امر مبارك رهبر
معظّم-دام‏ظلّه- بر اين‏جانب محوّل شد، كه جلد اوّل آن در سال 1374شمسى
چاپ و منتشر شد و جلد دوم آن نيز براى چاپ و نشر تحت بررسى و تحقيق است
كه - ان‏شاء اللّه - به زودى براى نشر مهيّا مى‏شود.

2-10. در طى جلسات عديده‏اى كه با مقام معظّم رهبرى، مذاكرات و
مباحثه‏هاى علمى در زمينه فقه استدلالى داشتم، به مراتبِ قدرت علمى، استنباط،
اجتهاد و منطق معظّمٌ‏له پى بردم و با آگاهى از حدود توان علمى و واجديّت شرايط
مرجعيّت فتوايى ساير فقهاى عظام معاصر كه بيش‏تر آنان از هم‏دوره‏اى‏هاى
تحصيلى اين‏جانب هستند، مقام معظّم رهبرى را نه تنها كم‏تر از ديگر مجتهدان
معاصر نيافتم، بلكه معظّمٌ‏له را در بسيارى از مسائل مشكل از نظر قدرت بالاى
درك، سرعتِ انتقال، قوّت و متانت استدلال و استنباط، قوى‏تر از ديگر آقايان
فقهاى معاصر تشخيص دادم.

از اين رو، با صراحت و قاطعيّت در سال 1373شمسى به صلاحيّت افتا و
مرجعيّت تقليدى معظّمٌ‏له اظهار نظر و اعلام رأى نمودم، متعاقب آن جمع زيادى از
علما، فضلا و فقهاى بزرگوار به صلاحيّت علمى و تقوايى مقام شامخ رهبرى
حضرت آيةاللّه العظمى خامنه‏اى-مدّظلّه‏العالى- براى افتا و مرجعيّت تقليد
اعتراف نموده، اعلام نظر فرمودند.

2-11. از اواخر سال 1358 تا سال 1369شمسى با عضويّت در شوراى‏عالى
مديريّت حوزه علميّه قم منصوب از سوى امام راحل و مرحوم آيةاللّه العظمى
گلپايگانى-قدّس‏سرّهما- با ديگر اعضاى محترم شورا در تنظيم برنامه‏هاى درسى
و امتحانى و ... طلّاب محترم حوزه‏هاى علميّه قم و شهرستان‏ها همكارى داشتم.


|469|

هم‏چنين از سال 1359 تا سال 1376شمسى در جلسات امتحان رتبه نهايى
طلّاب محترم حوزه علميّه قم مشاركت داشتم.

2-12. از زمان امام راحل(ره) در جلسات شوراى استفتاى بعثه مقام معظّم
رهبرى در سفر زيارت بيت اللّه الحرام در مدينه منوّره و مكّه مكرّمه حضور داشتم
كه اين توفيق و سعادت تا به حال ادامه داشته و اميدوارم هم‏چنين ادامه يابد.


3. بخش اشتغالات سياسى

در اثر تربيت خاصّ خانوادگى و بر اثر چشيدن مرارت‏هاى ظلم و استبداد
حكومت طاغوتى رضاخانى و به اقتضاى اشتغال به تحصيل علوم دينى و مشاهده
تعدّيات قدرت‏هاى شيطانى، حسّ ظلم ستيزى و انگيزه مقابله با هرگونه بيدادگرى
و حق‏كشى، در وجودم از همان اوان پيش از بلوغ، شروع به جوانه زدن نمود تا كم‏كم
اين احساس و انگيزه براى بنده به صورت احساس تكليف و وظيفه الهى درآمد.

از اين رو، از سال 1327شمسى در حوزه علميّه قم به جمع برادران عزيز فدائيان
اسلام كه با رهبرى شهيد گران‏قدر مرحوم سيّد مجتبى نوّاب صفوى-طاب‏ثراه-
تحت نظارت و اشراف مرحوم آيةاللّه العظمى حاج سيّد محمد تقى خوانسارى و
آيةاللّه العظمى سيّد صدرالدّين صدر-قدّس‏سرّهما- به منظور مقابله با قدرت
ستم‏شاهى به پا خواسته بودند و داعيه تشكيل حكومت اسلامى را داشتند،
پيوستم و در تمام صحنه‏هاى مبارزاتى برادران عزيز فدائيان اسلام حضور مستمر و
فعّال داشتم.

پس از كودتاى ننگين آمريكايى شاه خائن در 28 مرداد و تحت تعقيب قرارگرفتن
معارضانِ سلطنت خائنانه دودمان پهلوى، مرحوم ابوى ظاهراً در سال
1333شمسى از وابستگى اين‏جانب به جمعيّت فدائيان اسلام اجمالاً پى برده بود
و از اين بابت براى بنده از جانب حكومت طاغوت احساس خطر كرد؛ از اين‏رو، در


|470|

آبان ماه 1333 طى تلگرافى به بنده دستور داد كه براى ادامه تحصيل به عراق
عزيمت كنم.

پس از مشورت با مرحوم آيةاللّه العظمى حاج شيخ مهدى امامى امير كلايى و
مرحوم آيةاللّه حاج سيّد احمد زنجانى در اين باره، سرانجام پس از تهيّه گذرنامه در
آذر ماه 1333 از ايران عازم عراق و وارد حوزه علميّه نجف اشرف شدم.

در حوزه علميّه نجف اگر موقعيّتى پيش مى‏آمد باز به كارهاى سياسى در حدّ
مقدور مى‏پرداختم؛ از قبيل ورود در جمع حاميان مرحوم آيةاللّه العظمى حكيم در
مبارزه با حزب توده در زمان حكومت عبدالكريم قاسم، در مقابله با حزب بعث
عفلقى در زمان حكومت عبدالرّحمان و عبدالسّلام عارف و احمد حسن البكر و در
مواقع مقتضى ديگر.

از سال 1342شمسى كه قيام مردم غيور ايران عليه بيدادگرى‏هاى شاه مزدور و
يارانش به خاك و خون كشيده شد و رهبر عزيز انقلاب مورد تعقيب حكومت
ستم‏شاهى قرار گرفت تا منتهى به تبعيد معظّمٌ‏له در سال 1343شمسى به تركيه
گرديد، اين‏جانب در خدمت يكى از دوستان ديرين امام(ره) مرحوم حجّة الاسلام
حاج شيخ نصر اللّه خلخالى به همراه جمعى از دوستان به امر جلب افكار عمومى
حوزه علميّه نجف اشرف جهت هم‏دلى با مردم شريف ايران و حمايت از
هدف‏هاى عالى رهبر معظّم انقلاب در مبارزه با حكومت آمريكايى شاه مزدور
همّت گماشتيم ، با تشكيل جلسات توجيهى در مناسبت‏هاى مقتضى و تنظيم
تلگراف‏ها به شخصيّت‏هاى سياسى مذهبى و سفارت‏خانه‏هاى دولت‏هاى به
اسم اسلامى در كشور عراق و تركيه و مطرح ساختن و فراخوانى اعلاميّه‏هاى
علماى ايران در جلسات رجال و علماى دين نجف اشرف سعى در بسيج افكار
عمومى حوزه نجف و ملت‏هاى مسلمان جهت حمايت از اهداف رهبر انقلاب و
يارى مردم روشن و ايثارگر اسير بيدادگرى ستم‏شاهى داشتيم.


|471|

پس از تغيير محلّ تبعيد امام از تركيه به عراق در سال 1344شمسى بعد از
حدود يك ساعت از ورود معظّمٌ‏له به كاظمين، به وسيله مرحوم خلخالى از جريان
امر آگاه شدم، آن‏روز عصر تا پاسى از شب با هم‏فكرى مرحوم خلخالى به پيش بينى
مقدّمات استقبال و پذيرايى امام و تشويق فضلا و علماى نجف اشرف به عزيمت
به كاظمين براى ديدار امام پرداختيم.

سحرگاه در معيّت مرحوم خلخالى با ماشين ايشان براى زيارت، عازم كاظمين
شديم كه اوايل طلوع آفتاب، به محضر معظّمٌ‏له در منزل حاج عبدالامير الجمالى در
كاظمين مشرّف شدم، از آن تاريخ (11/7/57) كه امام عزيز را به قصد عزيمت به
كويت تا مرز صفوان بدرقه نموديم در خدمت معظّمٌ‏له انجام وظيفه مى‏كردم و در
تمام كارهاى سياسى در حدّ مسئوليّت محوّله همكارى داشتم.

در تاريخ 18/9/1356 كه جسته گريخته اخبار سوء قصد به جان عزيز امام از
سوى عُمّال خود فروخته شاه خائن به گوش مى‏رسيد، معظّمٌ‏له با دست‏خطّ مبارك
خود در تاريخ 27 ذى الحجّه 1397 اين‏جانب را با سه نفر از آقايان وصىّ خود
تعيين فرمود كه وصيّت‏نامه معظّمٌ‏له بدين عبارت شروع مى‏شود:

اين‏جانب روح اللّه موسوى خمينى در حال صحّت و سلامت، وصىّ خود قرار
دادم حضرات حجج اسلام آقاى شيخ حبيب اللّه اراكى و آقاى رضوانى خمينى و
آقاى آقا سيّد عبّاس خاتم يزدى و آقاى آقا سيّد جعفر كريمى-دامت افاضاتهم- را
در امور مربوطه به وجوه شرعيّه كه نزد اين‏جانب است و....

اين وصيّت‏نامه را در پاكت سربسته تحويل ما فرمود و در پشت پاكت چنين
مرقوم داشت: اين پاكت نزد جناب آقاى آقا سيّد جعفر كريمى محفوظ باشد و پس
از فوت اين‏جانب آن‏را بازكنند و مطالعه نمايند.

در مرداد ماه 1358 به أمر مطاع امام راحل(ره)، داوطلبِ نمايندگى مجلس
خبرگان بررسى قانون‏اساسى جمهورى اسلامى ايران شدم كه با انتخاب از سوى


|472|

مردم شريف، مؤمن، غيور و انقلابى استان مازندران در مجلس خبرگان بررسى
نهايى قانون‏اساسى شركت نمودم و در پاره‏اى موارد رابط بين مجلس و امام عزيز به
منظور گزارشِ مراتب به معظّمٌ‏له بودم.

در سال 1360شمسى به نمايندگى از سوى امام عزيز-طاب‏ثراه- در معيّت
آيةاللّه احمدى ميانجى در شوراى‏عالى اقتصادِ هيئتِ دولت آقاى مهندس
ميرحسين موسوى براى نظارت فقهى بر لوايح قانونى و تنظيم برنامه متناسب با
نظام جمهورى اسلامى شركت داشتم.

در همان سال هم‏چنين با عضويّت در دادگاه عالى انقلاب اسلامى براى
بازنگرى و تجديد نظر در پرونده‏هاى محاكم انقلاب اسلامى انجام وظيفه نمودم.

در تاريخ 9/10/1361 طى حكمى از سوى امام بزرگوار-طاب‏ثراه- به رياست
دادگاه عالى انتظامى قضات منصوب شدم كه مدّت بيش از يازده سال در اين سمت
به كار بررسى و تعقيب تخلّفات قضات محترم دادگاه‏ها و دادسراهاى انقلاب
اسلامى و دادگاه‏هاى مدنى خاص پرداختم و سرانجام در تاريخ 9/2/1373 با
استجازه مكرّر از مقام معظّم رهبرى-دام‏ظلّه- از اين سِمَت استعفا نمودم.

در انتخابات مجلس خبرگان رهبرى در سال 1361شمسى داوطلب نمايندگى
مردم بزرگوار و خداجوى استان مازندران شدم كه با رأى پرارزش مردم شريف
انقلابى استان به مجلس خبرگان رهبرى (دوره اوّل) راه يافتم كه از بركات بزرگ آن
مجلس انتخاب به‏جا و شايسته حضرت آيةاللّه العظمى خامنه‏اى-دام‏ظلّه- به
سِمَت شامخ الهىِ رهبرىِ نظام مقدّس و شكوهمند جمهورى اسلامى
ايران-صانه‏اللّه تعالى عن حدثان الدّهر و كيد الكيدة- بود.

در تاريخ 19/3/1362 از سوى حضرت امام-طاب‏ثراه- اين‏جانب و حضرات
آيات محمدى گيلانى، بجنوردى، ابطحى كاشانى و قاضى خرّم‏آبادى مسئول
بررسى پرونده‏هاى زندانيان محاكم عمومى و انقلاب اسلامى براى اتّخاذ تصميم


|473|

مقتضى اعم از آزادى، تخفيف مجازات، تعليق مجازات، تغيير محلّ زندان و اعلام
نظر به محضر مبارك امام عزيز به منظور اتّخاذ تصميم نهايى شديم، كه در اين سمت
متجاوز از مدّت سه سال انجام وظيفه نمودم.

از اواخر سال 1358شمسى كه افتخار عضويّت در نهاد انقلابى ياور امام در تمام
دوران نهضت جامعه محترم مدرّسين حوزه علميّه قم دارا شدم تا به حال در
موضع‏گيرى‏هاى به‏جاى سياسى آن نهاد مقدّس مشاركت داشته و دارم.

23/6/1377
تعداد نمایش : 2118 <<بازگشت
آموزش

سامانه آموزش

پژوهش

سامانه پژوهش

کتابخانه

کتابخانه دیجیتال

نشریه

فصلنامه حکومت اسلامی