|53|
بود.[1] حكومت، تنها زمانى در نگاه او قابل مىنمود كه در سايه آن اقامه حقى و دفع باطلى
شود،[2] نشانههاى دين آشكار گردد و شهرها رو به اصلاح گذارد و ستمديدگان امنيت يابند و
حدود الهى بر پا شود.[3] مقايسه عملكرد ما در نظام مقدس اسلامى و محاسبه فرصتها و
امكانات و انتظارات، چه مقدار نزديكى ما را به آن حكومت ممتاز نشان مىدهد؟ آيا اساساً تا
كنون محاسبهاى همه جانبه كردهايم؟ و آيا از خود حساب كشيدهايم كه دستاورد ما به چه
ميزان قانعكننده است؟ و چند درصد مىتوانيم ادعاى انطباق با الگويى چون حكومت
اميرالمؤمنين على(ع) داشته باشيم؟
حكومتى كه زمامدارش مىگفت: ذليل، پيش من عزيز است تا حقش را برايش بازستانم و
قوى، پيش من ناتوان است تا حق را از او باز گيرم.[4]
زمامدارش مىگفت: كسى كه شنيدن حرف حق يا پيشنهاد عدالت برايش سنگينى كند،
عمل به آن براى وى دشوارتر است، لذا شما از گفتن سخنى بحق يا ارائه پيشنهادى عادلانه
به من، دست نگه نداريد.[5] آيا ما نيز به استقبال شنيدن حقايق و گوش فرا دادن به تذكرات و
انتقادات مىرويم و اساساً زمينه طرح آن را توسط ديگران بويژه اطرافيان خود فراهم مىكنيم
و يا بگونهاى رفتار مىكنيم كه ديگران فقط به خوشايند ما بگويند و بنويسند؟
در حكومت علوى، زمامدارش مىنوشت: دور باد كه خواستهام بر من چيره شود و شره
وطمعكارىام مرا به گزينش غذاها بكشاند در حالى كه در حجاز يا يمامه كسى يافت شود
كهاميدى به گرده نانى نداشته باشد و در خاطرش نيز نباشد كه يك بار شكمش سير
شدهباشد.[6]
زمامدارش در تأكيد بر توجه ويژه به بيچارگانى كه از طبقه پايين جامعهاند و در عين نياز و
(1). همان، حكمت 236، ص510.
(2). همان، خطبه 33، ص76.
(3). همان، خطبه 131، ص189.
(4). همان، خطبه 37، ص81.
(5). - همان، خطبه 216، ص335.
(6). همان، نامه 45، ص417.