|134|
جاى او گمارد و او را براى شركت در جنگ فرا خواند. به همين مناسبت در نامهاى به
اومىنويسد:
«من تو را بدون هيچ گونه بدى و اشتباهى از حكومت بحرين بركنار كردم و نعمان بنعجلان را
به جاى تو منصوب نمودم. تو به راستى نيكو حكم راندى و امانت را ادا نمودى. بنابراين، بدون
هيچ شائبه، سرزنش، گناه و اتهامى به سوى ما حركت كن. زيرا من تصميم گرفتم به جنگ
ستمگران شام روم و دوست دارم كه تو نيز در ركاب من باشى تا در جهاد خدايى و برپايى خيمه
دين - به خواست خدا - ياور ما باشى.»
[1]
شبيه اين نامه را امام(ع) به مخنف بنسليم (والى اصفهان و همدان) مىنويسد و او را به
صفين فرا مىخواند.[2]
- همچنين امام(ع) به سعد بنمسعود ثقفى (والى مدائن) نامهاى نوشته و از او چنين
قدردانى كرده است:
«تو اموال خراج را به نيكى و به موقع ادا كردهاى. از پروردگارت اطاعت نمودهاى و امامت را
خشنود ساختهاى. كارى كه تو كردهاى، از افراد نيكوكار و باتقوا و نجيب برمىآيد. خدا گناهانت
را بيامرزد، تلاشت را بپذيرد و فرجامت را نيكو گرداند!»
[3]
- امام(ع) بنا بر مصالحى، محمد بنابىبكر را از ولايت مصر بركنار كرد و مالك اشتر را
جايگزين وى ساخت. اين اقدام سبب رنجش محمد شد. امام(ع) پس از آگاه شدن از رنجيدن
محمد به او چنين نگاشت:
«به من گزارش رسيد كه در رابطه با گماردن اشتر به جاىات آزرده شدهاى. مطمئن باش كه اين
جا به جايى نه به دليل كُند كار كردن تو بوده است و نه براى واداشتنت به تلاش بيشتر. اگر آنچه
را كه در اختيارت بود از تو بازستاندم، ولايت جايى را به تو سپردم كه سنگينىاش كمتر و در
عين حال برايت خوشايندتر خواهد بود.»
[4]
- امام(ع) پس از شهادت محمد بنابىبكر و مالك اشتر به شدت متأثر شده، طى سخنان
جانسوزى از دو سردار سرافراز خويش قدردانى كرد. در باره محمد ناراحتى خويش را پنهان
(1). محمودى، همان، ج4، ص227 و 228.
(2). نصر بنمزاحم، وقعه صفين، كتابخانه مرعشى نجفى، 1403 ق، ص104.
(3). محمودى، همان، ج5، ص14 - 16 و احمد بنابىيعقوب يعقوبى، همان، ص201.
(4). نهجالبلاغه، نامه 34.