|16|
«ولايت» به معناى ناصر، پروردگار، مالك، سيد و... كاربرد دارد، نه در معناى بنده، تبعيتكننده
و برده آزاد شده.
محققان براى واژه «ولايت» سه معنا بيان كردهاند و مصاديق فوق را در بيشتر آنها
گنجاندهاند: سرپرستى امور، دوستى و يارى كردن، سه معنايى هستند كه در موارد مختلف
كاربرد اين كلمه و مشتقات آن، مورد استناد قرار گرفتهاند؛[1] مثلاً بيشتر مفسران اهل سنت،
واژه «ولى» در آيه (انّما وليكم اللَّه و رسوله و الذّين آمنوا...) را به معناى يارى كردن گرفتهاند
و مفسران شيعه، آنرا بر سرپرستى امور مسلمانان حمل كردهاند.
اما بهنظر مىرسد كه معناى ولايت، داراى يك ريشه اساسى است كه اين سه محور نيز از
آن منشعب مىشود. ولايت به معناى قرب و نزديك شدن است.[2] راغب نيز ضمن تأكيد بر
اينكه ولايت به معناى نزديك شدن است، آنرا نزديك شدن و قرب خاص به چيز يا كسى
مىداند كه در آن، بين دو طرف، هيچ چيز بيگانهاى قرار نگيرد.[3] علامه طباطبائى(ره)
برطرف شدن موانع بين دو طرف ولايت را موجب اين مىداند كه ولايت به هر علتى كه
تحقق يابد، تأثير آن حتمى باشد:
ولايت گونهاى از نزديك شدن است كه موجب برداشته شدن موانع و پردهها بين دو طرف از
جهتى مىشود كه به خاطر آن، بههم نزديك شدهاند. پس اگر از جهت حفاظت و يارى باشد،
«ولى» كسى است كه هيچ چيز او را از يارى كردن كسى كه به او نزديك شده، باز ندارد و اگر از
جهت يگانگى در معاشرت و محبت، كه جذبه روحى است، باشد، پس ولى محبوبى است كه
انسان، بدون اختيار، از اراده او منفعل مىشود و هر چه خواست او است، به او مىدهد و اگر از
جهت خويشاوندى باشد، پس «ولى» كسى است كه بدون مانع از مولّىعليه ارث مىبرد و اگر از
جهت طاعت باشد، پس «ولى» كسى است كه در امور مولّىعليه هر حكمى بخواهد، مىكند.
[4]
بدين ترتيب، دو نكته مهم درباره واژه ولايت بهدست مىآيد:
1. ولايت هيچگاه از يك جنبه عملى در زندگانى انسان خالى نيست و حتى اگر مقصود از
(1). راغب اصفهانى، المفرادات فى غريب القرآن، ص533.
(2). معجم مقاييس اللغة، ج6، ص141.
(3). راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، ص533.
(4). تفسير الميزان، ج5، ص368.