|22|
بگيرد و هيچ چيز مزاحمتى برايش فراهم نياورد. در چارچوب تفكر ليبرالى، زندگى هر فرد،
متعلق به خود او است و او حق دارد كه باورداشتن يا باورنداشتن به هر چيز را برگزيند
وتجربهكند.
آزادى عقيده و انديشه، براى انسان عصر ما، چندان بديهى و واضح است كه آن را بىنياز
از استدلال مىداند و در عين حال، اصول و مبانى معرفتىاش، كه شناخت يقينى را دست
نايافتنى قرار داده و شك كردن در همه باورها را به رسميت شناخته، دفاع از آزادى عقيده را
آسان كرده است. او خورشيد حقيقت را در پس باورهاى متنوع پنهان، و اديان و آيينها را
روزنههايى بدان مىداند و از اين رو، ترجيح عقيدهاى خاص را غيرممكن مىشمارد و در
نتيجه، بر اين باور است كه به همه با يك چشم بايد نگريست. بهعلاوه، چون اقتدار و اختيار
حكومت، براى رفع تنگناهاى معيشتى و تأمين نيازهاى اوليه زندگى است، از اينرو، دولتها
نبايد در عقايد انسانها دخالتى داشته باشند.
آزادى عقيده، در فرهنگ امروز غرب، متضمن اين پيامها است:
1. انسان برتر از عقيده است و هيچ عقيدهاى بر گوهر انسانى او صدمه نمىزند.
2. عقيده در تعيين حقوق انسانها دخالتى ندارد و هيچ عقيدهاى نه بر حقوق انسانها
مىافزايد و نه از آن مىكاهد.
3. انسان براى داشتن عقيده دلخواه خود، حق دارد.
4. عقيده انسانها همچون شؤون ديگر آنان، از قبيل جان و مال، از احترام برخوردار است
و نبايد مورد تعرض قرار گيرد.
5. انسان در برابر هيچ عقيدهاى، تكليفِ قبول و التزام ندارد.
6. انسان براى نفى و انكار هر عقيده و آيينى مجاز است.
7. انسان براى رها كردن عقيده خويش و تغيير آن آزاد است.
8. به كودكان نبايد عقيده دينى خاصى را القا كرد.
9. نبايد عقيدهاى را آيينه حقيقت، و يا عقيدهاى را مخالفِ آن تلقى كرد.
10. حقيقت دينى و هدايت، اختصاص به پيروان يك آيين ندارد و همگان را به يك