|289|
چنين اجازهاى را صادر كرده است. از اين رو، در هر عصر، امام و پيشواى آن زمان، حق دارد
مرزهاى مجاز و شرايط قانونى احياى زمين را تعيين و اعلام كند. شيخ طوسى، ابن ادريس،
محقق حلى، و علامه حلى، نظريه دوم را ترجيح دادهاند.[1]
همچنين پيامبر در بيان ديگرى اعلام كرد:
هر كس در جنگ، دشمنى را بكشد، اسباب و لوازم شخصى مقتول را مالك مىشود.
[2]
برخى مانند ابن جنيد، آن را فتوا تلقى كرده و جنبه كلّيت و شمول در آن ديدهاند؛[3]
ولىشيخ طوسى و علامه حلى، آن را حكم حكومتى دانستهاند. شهيد اول در ترجيح اين
ديدگاه مىگويد:
اين دستور، در برخى جنگها صادر شده است. لذا مربوط به آن بوده و قابل تعميم نيست.
بهعلاوه، اصل اولى در باب غنيمت آن است كه به همه تعلق دارد:
(و اعلموا انما غنمتم من
شى...) و سخن پيامبر درباره لوازم شخصى مقتول، با ظاهر آيه منافات دارد. بهعلاوه،
كهچنين حكمى مىتواند به ترغيب و تحريض مسلمانان به قتل كفارى كه اموال بيشترى به
همراه دارند و بىاعتنايى به سرنوشت جنگ و غفلت از دشمنان بينجامد و در نتيجه، نظام
جنگ را مختل ساخته و يا انگيزههاى مادى را در ميان مجاهدان زنده كند. بر خلاف آنكه
پيشواى مسلمين، با توجه به مصالح خاص و شرايط ويژه، و به شكل موردى، چنين دستورى
راصادر كند.
[4]
اين تحليل را به صورت كامل، شهيد ثانى نيز تأييد كرده است.[5] شيوه استدلال فقها در
اين گونه موارد نشان مىدهد كه براى تشخيص كلّيت يك قانون و يا محدوديتهاى زمانى
آن، بر اساس مصالح متغير، ابتدا بايد ميزان انطباق آن را با عمومات و اصول اوليه، كه در
كتاب و سنت وجود دارد، در نظر گرفت و سپس مورد آن حكم و شرايط ويژه مربوط به فضاى
صدور حكم را بررسى كرد، و در نهايت، به ارزيابى مصالح و مفاسدى كه بر حكم مترتب
مىشود، پرداخت. با بررسى اين سه مرحله، ماهيت حكم و شعاع آن را مىتوان تشخيص داد.
(1). ر.ك: مبسوط، سرائر، شرايع و تحرير.
(2). امام بخارى، الصحيح، ج6، ص112.
(3). ر.ك: علامه حلى، تحرير الاحكام، ج2، ص182.
(4). شهيد اول، القواعد و الفوائد، ج1، ص217.
(5). شهيد ثانى، تمهيد القواعد، ص242.