 |
قرشى - سيّد على اكبر |
 |
 | قرشى - سيّد على اكبر | تاریخ ثبت : 1390/11/27 | طبقه بندي : | خبرگان ملت دفتر اول , | عنوان : | قرشى - سيّد على اكبر | آدرس فایل PDF : | <#f:86/> | مولف : | <#f:89/> | نوبت چاپ : | <#f:90/> | متن : |
|371|
قرشى - سيّد على اكبر
نام: سيّد على اكبر
شهرت: قرشى
نام پدر: سيّد محمد
زادگاه: بناب
سال تولد: 1307شمسى
مسئوليّت: عضويّت در مجلس خبرگان قانوناساسى، نمايندگى مجلس خبرگان رهبرى در سه دوره متوالى، نمايندگى امام و ولى فقيه در جهاد سازندگى استان آذربايجانغربى، نمايندگى نهاد رهبرى در دانشگاه اروميّه.
|
|373|
قرشى - سيّد على اكبر
دوران تولد و كودكى
اين جانب به سال 1307شمسى در شهر بناب - از شهرهاى آذربايجان شرقى - متولد شدم. پدرم از روحانيان بنام و از ائمّه جماعت آن شهر بود. وى همواره سعى در حلّ مشكلات مردم داشت و هميشه در خدمت مردم بود. در تشييع پيكرش در سال 1323شمسى مردم چنان اجتماع عظيمى بر پا كردند كه در آن زمان كم نظير بود و سبب گرديد كه همه اعضاى يك خانواده بهائى مسلمان شدند. مادرم نيز از زنان مؤمنه و اهل عمل و اهل ولايت بود. من در چنين خانهاى كه از در و ديوارش توحيد مىباريد، بزرگ شدم.
دروان تحصيل
دروس فارسى را در مدارس ملّى آن روز خواندم؛ چون مدارس دولتى، تازه در حال تأسيس بود و خانوادههاى مذهبى از فرستادن فرزندان خود در آنجا ابا داشتند. مقدّمات عربى را در نزد پدرم و حوزه بناب فرا گرفتم و حدود سال 1324شمسى براى تكميل درسهايم به حوزه علميّه قم وارد شدم. اساتيد من در آن حوزه عبارت بودند از: مرحوم آيةاللّه بروجردى، آيةاللّه سلطانى، آيةاللّه سيّد حسين قاضى، آيةاللّه لنكرانى (پدر فقيه عالىقدر جناب آيةاللّه فاضل) و مرحوم ميرزا تقى زرگر و ديگران. حدود سالهاى 1334شمسى به اروميّه آمدم و در آن شهر سكونت گزيدم.
|
|374|
تا سال 1342شمسى كم و بيش مبارزاتى داشتم و از سال 1342شمسى كه امام خمينى(ره) مبارزات را به اوج رسانيد، پيوسته در خطّ امام و پيرو آن حضرت بودم. از سال 1342شمسى تا سال 1357شمسى يكى از كارهاى روز مرّه من نوعاً احضار شدن به ساواك و شهربانى بود.بارها از منبر رفتن ممنوع شدم و يك بار اين ممنوعيّت، تا يك سال ادامه يافت و سرانجام در اروميّه كميسيون امنيّت تشكيل دادند و مرا به مدّت يك سال به بافت كرمان تبعيد كردند، اوايل اردىبهشت 1375 مرا تحتالحفظ به بافت كرمان برده و به مأموران آنجا سپردند. پس از گذشت چند ماه شايد در اثر تشنّج اروميّه، تبعيد شكست و رئيس شهربانى بافت «سروان سخن سنج» به من گفت: «تو آزادى، مىتوانى به اروميّه برگردى!» آن وقت آيةاللّه مشكينى نيز در ماهان كرمان تبعيد بودند و آيةاللّه طالقانى را نيز تازه از بافت به جاى ديگرى انتقال داده بودند.
در بازگشت به اروميّه، استقبال بىنظيرى از من صورت پذيرفت به حدّى كه ساواكىها و نيروهاى شهربانى متحيّر شدند، واقعاً استقبال عجيبى بود، پس از آن، حدود سه ماه پيش از پيروزى انقلاب مسجد اعظم اروميّه را - كه من امام جماعت راتب آنجا بودم - ستاد مبارزاتى قرار داديم و بنا شد كه هر روز يكى از خطبا منبر برود و روزهايى كه موفق نمىشدند از خطيبى دعوت كنند، منبر به عهده من واگذار مىشد. به علّت تجمّع جوانان امت انقلابى در مقابل مسجد بيشترِ روزها در جلو مسجد گاز اشكآور مىانداختند كه جوانان غيور هم با سوزاندن كاغذ، گاز اشكآور را خنثى مىكردند.پس از پيروزى انقلاب، متأسّفانه مدتى گرفتار حزب خلق مسلمان شديم كه امتحان سختى بود، ولى بحمد اللّه توانستيم مردم را روشن كرده و از شرّشان رهايى دهيم و نيز تلاش كرديم كه جريانهاى تبريز در اروميّه تكرار نشود.
سپس در سال 1358شمسى به نمايندگى مجلس خبرگان قانوناساسى از سوى مردم استان آذربايجان غربى انتخاب شدم.
در سال 1361شمسى به خبرگان رهبرىِ دوره اوّل، در سال 1369شمسى به
|
|375|
خبرگان رهبرىِ دوره دوم و در سال 1377شمسى به خبرگان رهبرىِ دوره سوم راه يافتم.
از سال 1358شمسى نمايندگى امام و ولى فقيه در جهاد سازندگى استان را دارا بودهام و نمايندگى نهاد رهبرى در دانشگاه اروميّه را نيز به عهده دارم و از اوّل ، كارهاى عمدهام تبليغ ، ارشاد، منبر، تدريس در حوزه اروميّه و تفسير و رسيدگى به كارهاى مردم بوده است.
آثار و تأليفات
از لطف بيكران پروردگار به مطالعه و نوشتن علاقه بى حدّ و حصرى دارم. كتابهايى كه نوشتهام و به چاپ رسيده است، به قرار زير است:
1. تفسير احسن الحديث (دوازده جلد، تفسير كلّ قرآن)؛ 2. قاموس قرآن (هفت جلد، دائرةالمعارف قرآن)؛ 3. مفردات نهج البلاغه (دو جلد)؛ 4.خاندان وحى، (احوال چهارده معصوم(ع))؛ 5. نگاهى به قرآن؛ 6.اتفاق در مهدى موعود(ع)؛ 7. شخصيّت حضرت مجتبى(ع)؛ 8. مرد مافوق انسان، حسين(ع)؛ 9.سيرى در عالم برزخ؛ 10. معاد از نظر قرآن و علم؛ 11. المعجم المفهرس لالفاظ الصحيفة السجّاديه؛ 12. سيرى در اسلام.
رخدادهاى مهم دوران نمايندگى
از وقايع مهم و سازنده دوران نمايندگىام در مجلس خبرگان رهبرى، انتخاب و جانشينى مقام معظّم رهبرى در جاى امام(ره) است. شب چهاردم خرداد 1368 در منزل نشسته بودم، آيةاللّه طاهرى خرّم آبادى به من تلفن كردند و فرمودند: «همين حالا حركت كن، فردا ساعت هشت بايد در مجلس شوراى اسلامى باشى».
شب از اروميّه حركت كردم، ولى نمىدانستم كه امام(ره) رحلت كرده است - گرچه
|
|376|
اين واقعه تلخ را حدس مىزدم - امّا اوايل روز كه به نزديكىهاى تهران رسيديم، راديو رحلت امام را اعلام كرد و اطلاعيه مرحوم حاج احمد آقا را خواند، بعد به نام آيةاللّه خامنهاى، آيةاللّه موسوى اردبيلى و مهندس مير حسين موسوى يك هفته تعطيل و يك ماه عزاى عمومى اعلام شد.
ساعت هشت صبح در مجلس شوراى اسلامى بوديم، غم و غصّه، اندوه و بهت همه جا را فراگرفته بود، اوّل وصيّت نامه حضرت امام را باز كردند كه به وسيله مقام معظّم رهبرى - كه آن وقت رئيس جمهور وقت بود - خوانده شد كه حدود سه ساعت به طول انجاميد، بعد جلسه خبرگان آغاز شد و تا ظهر ادامه يافت و كار به جايى نرسيد، من فكر مىكردم كه بايد دست كم ده روز در اينجا بمانيم تا به ببينيم چه خواهد شد، آيةاللّه مشكينى ختم جلسه را اعلام فرمود و بنا شد ساعت سه بعدازظهر باز جلسه شروع شود ، ساعت سه به مجلس رفتيم و جلسه كار خود را آغاز كرد.
برخى گفتند: سه نفر شوراى رهبرى باشند. بعضى گفتند: پنج نفر، و برخى گفتند: آيةاللّه گلپايگانى باشد و آيةاللّه خامنهاى قائم مقام او باشد و سرانجام براى تك رهبرى رأى گرفته شد و رأى آورد. ناگفته نماند چند سال پيش از رحلت حضرت امام، رئيس كميته اروميّه، آقاى جوركش، روزى به من گفت: «امام فرموده است: ,,اگر من از دنيا بروم آقاى خامنهاى بهتر است به جاى من باشد``. از قضاى ربّانى در آنجا حرف او به ياد من افتاد و من نامهاى به آيةاللّه مشكينى نوشتم كه اگر امام چيزى در باره آقاى خامنهاى گفته است بگوييد خوب است؛ ولى ايشان به نامه من جواب ندادند.
من با آيةاللّه محسن شبسترى - كه در كنارم نشسته بود - گفتم: از سفارش امام خبر داريد؟ گفت: «آرى». ديدم او نيز اين قضيّه را مىداند، من و ايشان چنان با صداى بلند سخن گفتيم كه مجلس و هيئت رئيسه به ما توجّه كردند. گفتيم: اگر امام در باره آقاى خامنهاى چيزى گفته است، بگوييد.
|
|377|
آيةاللّه هاشمى رفسنجانى گفتند: «روزى من، آقاى خامنهاى، آقاى موسوى اردبيلى، آقاى طاهرى خرّم آبادى و آقاى مير حسين موسوى (نخست وزير) در محضر امام بوديم، امام فرمود: ,,اگر من از دنيا رفتم، آقاى خامنهاى به جاى من مناسب است``. من بعدها روزى كه تنها در خدمت امام بودم مطلب را مطرح كردم، امام باز فرمود: ,,به جاى من آقاى خامنهاى اصلح است``.
از اين شهادتها خبرگان راه خود را يافتند كه امام خودش آيةاللّه خامنهاى را تعيين فرموده است؛ لذا خبرگان، با اصرار از ايشان خواستند كه رهبرى را قبول فرمايد، آيةاللّه خامنهاى اصرار مىورزيد كه قبول نكند تا پس از گفت و گوى زياد اعضاى مجلس خبرگان با اكثريّت قاطع به رهبرى ايشان رأى موافق دادند و به اين ترتيب مجلس خبرگان رهبرى پس از هفت ساعت مذاكره به مسئوليّت سنگين خود به بهترين شكل عمل كرد. و الحمدللّه و هوخير ختام
21/10/1378
|
| | تعداد نمایش : 1315 | <<بازگشت |
|
|