|516|
به مسلمانان شمرده شد.[1] زيد بن ثابت به امر رسول خدا، زبان سريانى آموخت تا به ترجمه
نامهها و نوشتن پاسخ نامهها، همّت گمارد.[2] عدّهاى از يهوديان، موظَّف شدند تا در ميان
مسلمانان پراكنده شده و صنعت معدن را كه در انحصار آنان بود، به مسلمانان بياموزند.[3]
عبادة بن صامت، ابان بن سعيد بن عاص، ابو عبيدة بن جراح، اسيد بن حضير، خالد بن
سعيد بن عاص، عبدالله بن رواحة و معاذ بن جبل، از جمله كسانى بودند كه تعليم قرآن و
معارف دينى به ديگران را عهدهدار شدند.[4] پيامبر، افرادى را بهعنوان معلِّم قرآن و آشنا به
معارف و احكام دينى، به نقاط ديگر اعزام فرمود تا اَعراب تازهمسلمانشده را با دين آشنا
كنند.[5] حضرت در دستورى به كارگزار خود در يمن فرمود:
حاكم، بايد قرآن را به مردم بياموزد و آنان را نسبت به معارف قرآن دانا كند... مردم را از حقوق
و وظايفشان آگاه گرداند... واجبات و آداب حج را به ايشان بياموزد و ايشان را در امر دين
بصير و فقيه گرداند.
[6]
اقدامات حضرت در زمان حاكميّتش در مدينه، از دو جهت اهميت دارد:
نخست اينكه پيامبر، تنها، به فكر بالا بردن آگاهىهاى دينى مردم نبود، بلكه آنچه را كه
مردم در امور دينى و دنيوى بدان نياز داشتند، مورد توجّه قرار مىداد. تعليم قرآن و معارف
دينى به مردم، آن بزرگوار را از پرداختن به علوم روز كه رفاه و تأمين نيازمندىهاى دنيوى
مردم بدان بستگى داشت، غافل نمىكرد.
دوم آنكه هم خود بهعنوان رهبر جامعه و هم كارگزاران خويش را در شهرها و مناطق
مختلف، به امر آموزش مردم توجّه مىداد.
نكته مهم ديگرى كه در دستور حضرت به چشم مىخورد، عنايت به آگاه كردن مردم از
حقوق و وظايفشان است. در دولت اسلامى، تنها، به وظايف شهروندان توجّه نمىشود، بلكه
(1). واقدى، الطبقات الكبرى، ج2، ص34.
(2). التراتيب الإداريّة، ج1، ص204.
(3). التراتيب الإداريّة، ج2، ص75.
(4). التراتيب الإداريّة، ج2، ص221.
(5). ابن هشام، السيرة، ج4، ص143.
(6). على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول، ج2، ص519.