شخصي كه دولت محق و مجاز نيست كه در آن وارد شود و دخالت كند. اين شرط ايجاد
فضاي عمومي و فضاي مشترك و خنثي در سطح عقايد است؛ يعني سطحي چونان سطح
شهروندي و رابطه ملي. هم چنان كه اين شرط پديد آيي وجدان و احساسي نسبت به
واجب است؛ احساسي كه از درون برخيزد، از ايمان به مبدأ، نه اين كه بر ترس از عقاب يا
مراقبت بيروني يا همرنگي با جماعت تكيه كند. بدين سان سكولاريزم ياري كرد تا برخورد
اجتماعي از ميان برود و پاره اي ميدان ها و گستره ها بي طرف شوند و از اين چالش برهند و
زمينه اي مشترك و ثابت براي التقاي مثبت هر دو طرف اين چالش پديد آيد، جايي كه روح
ملت و جماعت و نيز معرفت عيني در آن رشد كند. سكولاريزم توانست با نيرومند كردن
قدرت نهادينه كليسا جذوه ايمان شخصي را شعله ور سازد و وجدان مسيحي را آزاد كند و
احساس مسئوليت فردي را نيرومند گرداند. سكولاريزم نماد پايان دوران دادگاه هاي تفتيش
عقايد و رهايي آدمي از قدرت نفس گير كليسا بود قدرتي كه - چون مستقيماً از وحي پاپي
يعني از آسمان سرچشمه مي گرفت - محدود ساختن آن يا رويارويي با آن يا اعتراض بر آن
ممكن نبود. عكس اين سرگذشت، انديشه سكولاريزم در جوامع عربي به سمت و سويي
روي كرد كه اين فضاي ويژه در آن نابود و ناپديد مي شود و دولت هم بر جسم و هم بر روح
سلطه كامل مي يابد. از اين رو در جوامع اسلامي گروه ها و ائتلاف هايي بر مي انگيزد كه
بيش تر از پيش فضاي زندگي شخصي و وجدان فردي را تنگ مي كنند. و اين اگر موجب
اعلام آغاز عصر دادگاه هاي تفتيش نباشد همراه و ملازم آن است و يكي از جلوه هاي
امروزي آن را در پاره اي كشورها باز مي نمايد.
پي نوشت:
[0] اين مقاله و مقاله اي كه در شماره پيش اين مجله با عنوان "انقلاب ديني" فراپيش چشم خوانندگان نهاديم هر دو بخش هايي از كتاب زير هستند: غليون، برهان.الدولة والدين. المؤسسة العربية للدراسات والنشر. الطبعة الثانية، 1993. بيروت.